یکی از اصول مهم موفقیت در زندگی بخشش است. بیشتر مردم بخشش را به چشم کمک به دیگران می دانند. شخصی به شما آسیب زده، شخصی در حق تان کار اشتباهی انجام داده است، اما شما او را خواهید بخشید و با او مهربان خواهید بود.
این کار هیچ ارتباطی به دیگران ندارد، بلکه فقط به خودتان مربوط است. به همین خاطر این عمل باید انجام شود.
بخشش یک مفهوم پاک کنندگی دارد. ذهن را از تمام افکار منفی پاک می کند. ذهن را از تمام چیزهایی که آن را به مسیر اشتباهی می برد، پاک می کند.
بیشتر بخوانید: داستان انگیزشی لذت بخشیدن دیگران – جول اوستین
اگر شما به من صدمه ای وارد کنید و من شما را ببخشم، هیچ ارتباطی به شما ندارد، بلکه من فقط انتخاب کردم که چیزی را که آزارم می دهد رها کنم، این چیز منفی ای است و من نمی خواهم در ذهنم آن را نگه دارم.
بخشش، شخصی که عمل بخشیدن را انجام می دهد، آزاد می کند. بخشش، یعنی کاملاً بی خیال یک چیزی شوید، رهایش کنید و بگذارید برود و به آن نچسبید.
اگر شخصی در حق شما کار اشتباهی کرد، باید از خودتان بپرسید که چرا آنها تمایل دارند چنین کاری کنند؟
حتما موضوعی هست که آنها را دارد اذیت می کند. آنها واقعاً نمی خواهند به شما آسیب بزنند، بلکه چیزی هست که آنها را عذاب می دهد.
پس بی خیالش شوید، فقط فراموشش کنید و ببخشید و من به شما ضمانت می دهم که حالتان خیلی بهتر می شود. از شما می خواهم برای مدتی به این موضوع فکر کنید.
تقریباً هر کسی یک ایده ی عالی دارد و آنها می خواهند آن ایده عالی را پیاده سازی کنند. خیلی ها پیش من می آیند و می گویند:
«من یک ایده عالی دارم و می خواهم با شما در میان بگذارم.»
اما کاری که می کنند این است که از من می خواهند ایده آنها را پیاده سازی کنم! چرا آنها خودشان ایده شان را پیاده سازی نمی کنند؟
بیشتر بخوانید: مقاله چگونه شغل مورد علاقه خودم را انتخاب کنم؟
وقتی شما یک ایده خوب دارید، باید کاری در راستای آن انجام دهید. مردم ایده های شروع یک کسب و کاری را دارند. من خودم کسب و کارهای مختلفی را شروع کردم. سوال این است:
از همان جایی که هستید و با همان چیزهایی که در اختیار دارید، شروع کنید.
این تمام چیزی هست که نیاز دارید. وقتی شما از همان جایی که هستید و با همان چیزهایی که دارید، شروع می کنید و ذهن خودتان را روی آن ایده متمرکز می کنید، تمام چیزهایی که نیاز داشته باشید را جذب خواهید کرد.
وقتی شما یاد بگیرید که بر روی چیزی تمرکز کنید، با آن هم فرکانس می شوید و وقتی با آن هم فرکانس شوید، شروع به جذب هر چیزی که می خواهید می کنید.
ممکن است ابتدای کار هیچ پولی نداشته باشید، ممکن است منابع کافی مورد نیاز برای پیاده سازی یک ایده بزرگ را نداشته باشید، اما اصلاً این چیزها مهم نیستند.
تمام منابعی که شما برای انجام هر کاری نیاز دارید، از قبل وجود دارد، فقط باید با آنها ارتباط بگیرید و یک هارمونی یا هماهنگی با آنها ایجاد کنید.
بعد خواهید دید که در زندگی پیشرفت می کنید و پول، افراد، افکار و ابزارهای مورد نیازتان را به سمت خود جذب می کنید.
پس از کجا شروع کنید؟
همیشه از جایی که هستید و با چیزهایی که دارید، شروع کنید. به چیزهایی که ندارید، نگاه نکنید، به چیزهایی که دارید، فکر کنید.
عاشق ایده خودتان باشید و آن را همین الان شروع کنید.
اصول بعدی موفقیت در زندگی را در لینک زیر بخوانید:
در این ویدیو، دن لاک به پرسش یکی از مخاطبانش دارد پاسخ می دهد. پیشنهاد می کنم حتما خود ویدیو را ببینید ولی اگر شرایطش را نداشتید، این متن را بخوانید.
دن لاک:
نسبت به نتیجه صبور هستم اما نسبت به مهارت هایم تشنه ام. تنها وقتی که مهارت های من به سطح بالا برسند، می توانم زمان رسیدن به خواسته ام را کمتر کنم، درست؟
پس مشکلی نیست، اما به من بگو با استعدادهایت چه کاری می کنی؟ نه اینکه فقط با آنها چکار می کنی، بلکه به من بگو برای ارتقاء مهارت هایت چه کارهایی کردی؟
مخاطب:
خب من عکاس و فیلمبردار هستم، من همچنین فایل صوتی درست می کنم، همیشه تلاش می کنم یاد بگیرم، همیشه سعی می کنم به طور آنلاین مربی هایی را مثل شما پیدا کنم تا بتوانم کسب و کارم را رشد دهم و همچنین سعی می کنم عکاسان و فیلمبرداران دیگری که آموزش می دهند را پیدا کنم.
تلاش می کنم تا هر چیزی را یاد بگیرم. می دانید؟ اما مثل اینکه من…
دن لاک:
نه خیلی زیاد، بلکه خیلی خیلی زیاد است، درست است، اما یادگیری کافی ینست، باید کمی عمق کارت را بیشتر کنی، اگر قرار بود 1 یا 2 مهارت را انتخاب کنی، کدام ها بودند؟
مخاطب:
عکاسی و فیلمبرداری
دن لاک:
تا همینجا کافیست، حالا اول تمام تمرکزت را روی این دو مهارت بگذار، قبل از اینکه یادگیری را شروع کنی، می خواهم فایل صوتی ضبط کنم، می خواهم این کار را کنم، می خواهم آن کار را کنم، چون هرگز نمی توانی.
بیشتر بخوانید: زندگینامه دن لاک
مثل این است که می خواهی ورزش کنی، بگویی می خواهم بسکتبال بازی کنم و می خواهم فوتبال هم بازی کنم و در نهایت در هیچکدام مهارت خوبی پیدا نمی کنی.
پس 1 یا 2 مهارت را انتخاب کن، در آنها به سطح خیلی خیلی خیلی خوب برس، بعد اگر خواستی می توانی مهارت دیگری هم به این دو اضافه کنی اما قبل از آن، رسیدن به سطح خوبی در آن مهارت ها چند سالی طول می کشد.
پس اول خودت را مشغول آن ها کن و بعد مهارت های دیگر خودشان می آیند. چون همانطور که داری کسب و کار و مهارت عکاسی ات را گسترش می دهی، خیلی عالی است، درهای دیگر هم به رویت باز می شوند و بعد می توانی کارهای دیگر هم انجام دهی، بعد می توانی برجی از مهارت ها بسازی، درست؟ پس نیاز داری که بی تاب باشی، حله؟
مخاطب:
بله، خیلی متشکرم، واقعاً ممنونم.
منبع اصلی:
کتاب مقدس می گوید:
«اهدافت را بنویس، آنقدر شفافش کن تا همه چیز را بتوانی ببینی.»
ما در سالن انتظارمان کلی دیوارهای بزرگ آرزوها داریم که هزاران نفر روی آن آرزوهایشان را نوشته اند. باورهایی که دارند، رؤیاهایی که دارند.
هر چیزی که روی این دیوارها نوشته شده است، هر چیزی که خدا درون قلبت گذاشته است، ما هم مثل شما باور داریم که خدا می خواهد تمام آنها را وارد زندگی تان کند و کاری که شروع کرده را تمامش کند.
من یاد گرفته ام که:
وقتی به هدفت نزدیک می شوی، دشمن سخت تر از همیشه با تو می جنگد.
شاید در شرایط سختی باشید، اما نشانه این نیست که قرار نیست به آرزوهایتان برسید، بلکه نشانه این است که آنها در راه هستند.
درست مانند خانومی که لحظه ای که می خواهد بچه اش را به دنیا بیاورد، باید درد زایمان را تحمل کند.
احساس بد الان تان به این معنی نیست که دشمن تان دارد شما را متوقف می کند، بلکه مثل درد زایمان هست، یعنی به زودی شاهد اتفاقات خوبی خواهید بود.
بدانید که ما برای شما دعا می کنیم و باور داریم که دوباره هر آرزویی که خدا در دلتان گذاشته است، به واقعیت تبدیل می شود.
برای دانلود ویدیو روی لینک زیر کلیک کنید:
افکار، علائمی مغناطیسی را به دنیای خارج ما می فرستد و همین سبب می شود نظیر خودشان را به سمت ما جذب کنند.
افکار خاصیت جذب کنندگی دارند و هر کدام فرکانس خاصی دارند. وقتی شما فکر می کند، افکارتان به سمت جهان هستی به حرکت در می آیند و چیزهایی را که جنس و فرکانس شان با افکار شما هم خوانی دارد را به سوی خود جذب می نماید.
این نکته هم را هم بدانیم که هر چه از بیرون به کائنات فرستاده می شود، عاقبت به منبع خود باز خواهد گشت که در اینجا این منبع، خود شما هستید.
بیایید از زاویه دیگری به این موضوع نگاه کنیم:
می دانیم که برج مخابراتی یک ایستگاه تلویزیونی امواج را به شکل یک سری فرکانس منتشر می کند و این امواج در تلویزیون شما به تصاویر تبدیل می گردند که بسیاری از ما متوجه این اتفاقات نمی شویم.
ما با انتخاب یک کانال، درواقع یک فرکانس به خصوص را انتخاب می کنیم که پس از آن می توانیم تصاویری را که از آن کانال پخش می شوند را دریافت کنیم.
اگر بخواهیم تصاویر متفاوتی بر صفحه تلویزیون ببینیم به ناچار باید کانال را عوض و روی فرکانسی جدید تنظیم نماییم.
بیشتر بخوانید: کلیپ انگیزشی فرکانس خود را تنظیم کنید – باب پراکتور
شما یک برج مخابراتی انسانی هستید که پرقدرت ترین برج مخابراتی در تمام کائنات به حساب می آیید. چیزی که از سوی شما فرستاده می شود، زندگی شما و کل عالم را خلق نمی کند بلکه شما فرکانسی را به واسطه افکار خود به ورای شهرها، کشورها و کل جهان می فرستید.
تصاویری که شما پس از مخابره افکارتان دریافت می کنید، در حقیقت تصاویر زندگی شما هستند. بنابراین اگر تمایل داشته باشید که تغییری در زندگی خود به وجود آورید، باید کانال و فرکانس افکارتان را تغییر دهید.
حتما دوست دارید از افکار خود آگاه باشید و بتوانید آنها را با دقت انتخاب کنید و از این کار لذت ببرید چون شما شاهکار زندگی خودتان هستید. شما میکل آنژ زندگی خود هستید.
یکی از راه های تسلط یافتن بر ذهن، ساکت کردن آن است. تمام اساتیدی که در کتاب راز سخن گفته اند همگی از مراقبه به عنوان یک تمرین روزانه استفاده کرده اند. من تا قبل از کشف راز متوجه میزان قدرتمندی آن نشده بودم.
مراقبه، ذهن را ساکت می کند و به شما کمک می کند تا افکارتان را کنترل کنید و نیرو و نشاط به حس مان می بخشد. برای آگاه شدن از اندیشه ها می توانید قصد کنید و آن را با کلماتی چون «من بر اندیشه های خود مسلط هستم»، ذکر کنید.
گاهی این عبارت را به زبان بیاورید و بر آن مراقبه کنید و هنگامی که این قصد در ذهن تان به درستی جا افتاد، از طریق قانون جذب باید به آن بدل شوید.
شما هم اکنون در حال دریافت دانشی هستید که به شما این توانایی را خواهد داد که نسخه عالی و باشکوهی از خودتان خلق کنید.
تصمیم بگیرید که چه می خواهید باشید و چه می خواهید بکنید. به اندیشه هایی در مورد آن ها فکر کنید، فرکانس مربوطه را مخابره کنید و این تصویر به زندگی واقعی شما مبدل خواهد شد.
بیشتر بخوانید: کلیپ انگیزشی کسی را با پول جذب خود نکنید – جی شتی
هر چه که هم اکنون در زندگی درون تان است، شما خودتان به سوی خود کشانده اید حتی آن چیزهایی که درباره شان شاکی هستید.
من در همین نگاه اول می توانم تشخیص دهم که شما از گفته من بیزارید و فوراً خواهید گفت:
«من نبودم که این حادثه ی اتومبیل را به سوی خود جذب کردم. من این مشتری بدقلق را که روزگارم را خراب کرده، به زندگی ام راه نداده ام. به خصوص اینکه من همه این بدی ها را خودم جذب نکرده ام.»
ولی من اینجا هستم تا مقابل شما بایستم و بگویم چرا شما بودید و شما همه این کارها را انجام داده اید. این یکی از مسائلی است که بدون شک درکش خیلی مشکل است ولی به محض اینکه آن را قبول کنید زندگی تان را تغییر خواهد داد.
اغلب زمانی که مردم برای اولین بار این بخش از راز را می شنوند، به یاد حوادث تاریخی می افتند که در آنها عده زیادی زندگی خود را از دست داده اند. برای همین این مسئله برای آنان غیرقابل درک است که همه افراد توانسته یا خواسته باشند که آن حوادث را به سوی سرنوشت خود جذب کنند.
ولی بنا بر این قانون، تمامی آن افراد باید با هم، هم فرکانس بوده باشند. با این وجود این لزوماً به این معنا نیست که آنها دقیقاً به چنین رویدادی فکر می کرده اند بلکه می توان گفت که فرکانس افکارشان با فرکانس مربوط به آن رویدادِ واقعی، نزدیک بوده است.
اگر کسی باور کند که این امکان وجود دارد که در زمانی نامناسب در مکانی نامناسب حضور داشته باشد و نمی تواند بر موقعیت های بیرونی کنترلی داشته باشد، تفکرات مربوط به ترس، جدایی و ناتوانی چنانچه تداوم داشته باشند، می توانند او را واقعاً جذب موقعیتی کنند که در آن زمان و مکان نامناسب قرار گیرد.
شما حالا یک انتخاب دارید:
✔ آیا می خواهید باور داشته باشید که این کشش ها اتفاقی بوده و نیز این احتمال هم وجود دارد که اتفاق بدی برای شما به وجود آید؟
✔ آیا اعتقاد دارید که می توانید در زمان و مکان نامناسبی قرار گیرید و احیاناً هیچ حاکمیتی بر موقعیت و شرایط زندگی خود ندارید؟
✔ یا تمایل دارید این باور را در درون خود تقویت کنید و به آگاهی برسید که تجربه های زندگی شما در دست خودتان است و فقط خوبی ها می توانند به زندگی شما راه پیدا کنند؟
چون شما اینطور می خواهید. شما حق انتخاب دارید و هرچه برای تفکر برگزینید قطعاً به تجربه زندگی شما تبدیل خواهد شد. هیچ چیز تجربه شما نمی شود مگر اینکه شما با تفکرات مصرانه و پایدار خود، آن را به سمت خویش بکشانید.
بیشتر بخوانید: کلیپ انگیزشی جذب شخص دلخواه با قانون جذب – باب پراکتور
اگر برای اولین بار باشد که این مطالب را می شنوید ممکن است این احساس را داشته باشید:
«اوه حالا مدام مجبورم افکارم را زیرنظر داشته باشم. این کار خیلی سختی خواهد بود.»
شاید ابتدا همین گونه به نظر برسد ولی جنبه ی سرگرم کنندگی موضوع نیز از همین جا شروع می شود.
قسمت سرگرم کننده ماجرا این جاست که در مورد راز، راه های فرعی و کوتاه زیادی وجود دارد و شما می توانید آنهایی را انتخاب کنید که در مورد شما مؤثرتر عمل می کنند. به خواندن کتاب ادامه دهید تا بفهمید چگونه می توانید این کار را انجام دهید.
واقعاً مهم است که احساس خوشایندی داشته باشید چون این حس خوب همان است که به صورت یک سری علائم از سمت شما به عالم هستی فرستاده می شود و شروع به جذب چیزهای بیشتری از جنس خود به طرف شما می کند.
پس هر چه بیشتر بتوانید حس های خوب و مطلوب را در خود تجربه کنید، اتفاقات بیشتری را هم که به دوام این احساس خوشایند کمک می کنند به سوی خود می کشانید. همین اتفاقات هستند که باعث رشد بیشتر و بیشتر شما می شوند.
فرآیند خلاقی که در راز استفاده شده از کتاب مقدس عهد جدید گرفته شده و راهنمای آسانی است برای شما که به وسیله آن بتوانید در سه مرحله آنچه را می خواهید به وجود آورید.
این موضوع واقعاً سرگرم کننده است که جهان را مثل یک کاتالوگ در نظر بگیرید و بگویید که تمایل دارم این تجربه، کالا یا شخص را در اختیار داشته باشم. در واقع خواسته های خود را به جهان سفارش می دهید و این کار به آسانی اتفاق می افتد.
احتیاجی نیست خواسته تان را بارها تکرار کنید، فقط یک بار آن را مطرح کنید. این کار دقیقاً مثل سفارش دادن از روی کاتالوگ است. معمولاً پس از دادن یک سفارش به تکرار دوباره یا چندباره صرفاً به این خاطر که در مورد وصولش توسط سفارش گیرنده دچار شک شده اید نیازی نیست.
شما فقط یک بار سفارش می دهید. این امر در مورد فرآیند خلاق هم مصداق دارد. مرحله اول فقط اولین گام شما برای درک روشن آنچه می خواهید می باشد. هنگامی که این خواسته در ذهن شما بدون هیچ ابهامی شکل گرفت، در واقع آن را مطرح کرده اید.
بیشتر بخوانید: کلیپ انگیزشی ارتباط با خدا – استیو هاروی
جهان هستی برای تحقق رویدادی برای شما، ترتیب و ترکیب اجزای خود را تغییر می دهد.
احتیاجی نیست که بدانیم چگونه خواسته های ما تحقق می یابند و لرومی ندارد از تمام جزئیات این که چگونه عالم هستی اجزای خود را برای آن می چیند، اطلاع داشته باشیم.
اطلاع از چگونگی انجام آن توسط جهان هستی نباید دغدغه یا نگرانی شما باشد. اجازه دهید تا جهان هستی آن را خود انجام دهد. وقتی می خواهید از چگونگی انجام آن مطلع شوید، در واقع این کارتان نشان دهنده عدم ایمان شماست. یعنی به داشتن حتمی آن باور ندارید.
شما باید باور داشته باشید که جهان هستی آن را برایتان انجام می دهد. در فرآیند خلاق نقش شما اطلاع از نحوه انجام عمل نیست.
بیشتر بخوانید: مقاله «ایجاد باورهای مثبت» – جول اوستین
جهان هستی خواهان سرعت است و تأخیر، تردید و فرصت دوباره در آن جایی ندارد. زمانی که فرصتی در درون فرد احساس می شود، باید اقدام کرد. این وظیفه ی شما و تمام کاری است که باید انجام دهید.
به غرایز خود که از سمت عالم هستی به شما الهام می شود، اعتماد کنید. این کائنات است که از طریق فرکانس دریافت با شما ارتباط برقرار می کند.
اگر احساسی غریزی در شما به وجود آمد آن را پیگیری کنید. در این حالت متوجه خواهید شد که جهان هستی شما را برای دریافت خواسته هایتان به حرکت درآورده است.
موضوع دیگری که اغلب مورد سوال افراد است آن است که:
«برای رسیدن به ماشین دلخواه، ایجاد رابطه مورد علاقه و یا پول مورد نیازم چقدر زمان لازم است؟»
ببینید من هیچ کتابی در دست ندارم که به ما بگوید که این روند سی دقیقه، سه ساعت یا سی روز طول می کشد. تنها موضوعی که باید به آن توجه کنید موضوع هم جهت بودن شما با جهان هستی است.
زمان یک توهم است. این نکته را انیشتین به ما یاد می دهد. اگر اولین بار است که این مطلب را می شنوید ممکن است خیلی دشوار آن را درک کنید. چون می بینید که رویدادها یکی پس از دیگری اتفاق می افتد.
آنچه دانشمندان فیزیک کوانتوم و انیشتین به ما می گویند این است که همه اتفاقات با هم به وقوع می پیوندند. اگر بپذیرید که اصولاً زمان وجود ندارد می بینید که می خواهید و همین حالا هم وجود دارد.
برای عالم هستی به وجود آوردن چیزی که شما خواستار آن هستید، به زمان نیازی ندارد و هرگونه تأخیری که در ظهور یا بروز آن می بینید، در واقع ناشی از تأخیر شما در باور این است که آن را در واقع به طور حتم در اختیار دارید.
این شمایید که باید خودتان را در جهت فرکانس چیزی که می خواهید قرار دهید و وقتی این کار را انجام دهید، هر چه را بخواهید ظاهر می شود.
منبع اصلی:
اسم انگلیسی: The Pursuit of Happyness
اسم فارسی: به سوی خوشبختی
تولید: 2006
موضوغ: درام، زندگی نامه
امتیاز: 10/8
محصول کشور: آمریکا
زمان: 112 دقیقه
حجم: 870 مگابایت
بازیگران: Will Smith, Thandie Newton, Jaden Smith
کارگردان: Gabriele Muccino
فیلم در جستجوی خوشبختی بر اساس یک داستان واقعی ساخته شده است. داستان زندگی آقای کریس گاردنر (Chris Gardner) میلیاردر آمریکایی است که ویل اسمیت نقش او را در فیلم بازی می کند و پسر واقعی خود ویل اسمیت هم نقش پسرش را در فیلم بازی می کند!
اوایل دهه 1980 «کریس گاردنر» به سرش می زند تا کاری را در بورس نیویورک امتحان کند که در آن جا فقط یک نفر در بین بیست نفر می تواند روی داشتن شغلی تمام وقت با دستمزدی خوب حساب کند.
ولی به محض اینکه به نیویورک می رود، متوجه می شود که به این راحتی ها هم نیست. چون مشکلات زیادی سر راهش قرار می گیرد که مانع رسیدن او به هدفش می شود.
حتی وقتی همسرش به خاطر این انتخاب او را ترک می کند و اوضاع بدتر و بدتر می شود، کریس به اتفاق پسرش دو دستی به رؤیایش می چسبد اما نمی داند در این شهر بزرگ چه کند.
در این فیلم یک پدر با تمام سختیها و مشکلاتی که در زندگی خودش دارد، در پی رسیدن به خوشبختی است و همین موضوع باعث میشود که ما به هیچ عنوان تسلیم مشکلات خود نشویم و با تمام وجود به تلاش و کوشش ادامه دهیم.
بازی فوقالعاده «ویل اسمیت» در این فیلم او را به یک بازیگر جاودانه تبدیل کرد. در این فیلم یاد میگیریم که نباید در کسب و کار خود کمالگرا باشیم بلکه باید سعی کنیم هر چه زودتر شروع کنیم تا مشکلات خودمان را در حین مسیر شناسایی و برطرف کنیم.
احتمالا فیلم در جستجوی خوشبختی The Pursuit of Happyness 2006 تنها فیلمی که شما در ژانر موفقیت یا سبکهای مشابه نگاه کردهاید، نیست؛ اما این اثر از چند لحاظ در نوع خود منحصر به فرد محسوب میشود.
مهمترین وجه تمایز در جستجوی خوشبختی با سایر فیلمهای مشابه نوع روایت داستان است. دیدن بخش کوچکی از سختیها و مشقتهای افراد در راه رسیدن به موفقیت، در این گونه فیلم ها برای ما تبدیل به عادت شده است.
اما ویژگی جالب در جستجوی خوشبختی این است که شخصیت اصلی فیلم، از همان ابتدا تا انتها در حال دویدن، تلاشکردن و شکست خوردن است.
در نهایت هم کارگردان برای نشان دادن نتیجه این تلاش ها و دوندگی ها، به نوشتن چند خط از شرایط کنونی زندگی کریس گاردنر در انتهای فیلم بسنده میکند. به نظر می رسد که این نوع روایت، بسیار نزدیک تر از روش های دیگر به زندگی واقعی افراد است.
مسئله ی دیگری که بر ارزش فیلم در جستجوی خوشبختی The Pursuit of Happyness 2006 اضافه کرده است، برانگیختن حس همزادپنداری در مخاطب است. کارگردانی قوی و بازی بی نظیر ویل اسمیت باعث میشود که ما در جای جای فیلم، غم و ناامیدی را عمیقاً تجربه کنیم.
حتی شاید در سکانسی که کریس مجبور میشود شب را به همراه پسرش در دستشویی مترو بخوابد، ما هم پا به پای شخصیت اصلی فیلم اشک ریخته باشیم.
پس با توجه به مطالب ذکر شده، نمیتوانیم فیلم در جستجوی خوشبختی The Pursuit of Happyness 2006 را یک فیلم معمولی بدانیم.
بیشتر بخوانید:
زمانهایی را که کریس شکست میخورد را به یاد آورید. وقتی نتوانست دستگاه را بفروشد، وقتی همسرش از او جدا شد، وقتی صاحبخانه جوابش کرد، وقتی مجبور شد با آن سر و وضع به مصاحبهی کاری برود، وقتی جا برای خوابیدن به همراه پسرش نداشت.
در همهی این موقعیتها کریس میتوانست تسلیم شود. اما او کار ارزشمندتر و صد البته سختتر را انجام داد. این جاست که بهتر به حرف فردریش نیچه (یکی از شخصیتهای اصلی اگزیستانسیالیسم در تاریخ فلسفه) پی میبریم که گفت: آنچه مرا نکشد، نیرومندترم میسازد.
بنابراین کریس گاردنر یک شخصیت معمولی ندارد و برای موفقشدن هم شخصیت معمولی داشتن کافی نیست. نکتهی دیگری که در فیلم در جستجوی خوشبختی The Pursuit of Happyness 2006 قابل بررسی است، برخورد لیندا (همسر کریس) با او است.
لیندا به جای این که در این شرایط سخت، در کنار همسرش قرار گیرد و به او آرامش و اطمینانخاطر بدهد، دائم در حال جدل است. تحقیر میکند، زخم زبان میزند، سرزنش میکند و در نهایت هم از او جدا میشود.
شاید اگر صبر بیشتری پیشه میکرد و رفتار بهتری از خود بروز میداد، این حجم از سختی بر کریس تحمیل نمیشد. اما با این حال باز هم کریس همسرش را ملامت نکرد و فقط بر هدف خودش تمرکز کرد.
برای مطالعه ادامه مطالب و دانلود یا تماشای آنلاین این فیلم روی لینک زیر کلیک کنید: